سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

با مرگ میخوابم و، با مرگ بیدارم

با زمزمه های تو شب مست سپیدارم

برگشتی و رفتی و از روز فراق تو

ساز و می و بد مستی،اینها همه شد کارم

برگرد و بیا و با ته مانده من تنها

یک نای دگر بشنو از مانده گیتارم

اهای کجا بانو بر خلاف میل موج؟

هر جا که روی اخر من نقطه پرگارم

در ظرف نگاه تو یک چای بنوشم من؟

بگذار شود آرام سررشته افکارم

تو ناز کن و من هی نازت بخرم بانو

دیروز نکردی ناز یک وعده بدهکارم

شاعر شده ام انگار دیوان مرا رو کن

«ابیات به جا مانده از جعبه سیگارم»

پاییز و تو و گیتار فنجان و کمی قهوه

افکار قشنگی که آرام زند دارم

دیگر دل ماندن نیست ای ننگ بر این بودن

یا زود برو ز اینجا یا زود بیا یارم 

«سید محسن موسوی»






تاریخ : جمعه 94/6/27 | 6:4 عصر | نویسنده : محسن | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.